128

راحت ترین و کاربردی ترین زبانی که میتونیم یاد بگیریم،

زبان سکوته...

درود!

چه خبرا؟! :))

127

همینجور که داری شجریان گوش میدی، بگو ببینم چته :/

یاد ایامی،

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم

در میان لاله و گل آشیانی داشتم...

126

درود

یه سوال دارم ازتون

چه نیاز مهمی تو دور و برتون میبینید؟

چیه که هنوز بش پاسخ داده نشده؟

125

Zeit ist ein Vertrag, um regelmäßig zu sein

 

 

Es ist leicht zu verstehen

z.b. Heute haben wir Klasse um 6 Uhr . wir mussen da um 6 Uhr sein

وقتی همه داشتن از نظریه انیشتین میگفتن برا تعریف <زمان> از نظر خودشون(!)، تنها چیزی که به ذهنم اومد و میفهمیدمش، این بود که :

زمان یه قرارداده،برا منظم بودن...

فهمیدنش آسونه

مثلا امروز ساعت 6 کلاس داریم و ساعت 6 باید اونجا باشیم!

 

 

+نمیخوام سرزنش کنم ولی، بچه بدنیا آوردن سراسر مسوولیته. چقد باید حواست بش باشه تا خوب تربیت بشه. رفاه داشته باشه...

سخته واقعا...

لطفا پیش از بچه دار شدن،با همسرتون خوب درمورد این قضیه بیاندیشید -_-

124

درود

و اینگونه B1 آغاااااز شدددد ^_^

123

درود

از کامنتایی که میذارین بسی ممنونم. و از نگاه پرمهرتونم همینطور :)

میدونی، زندگی سراسر پارادوکسه.انقد مثال بلدین که دیگه لاززم نباشه مثال بزنم.ما موفقیتای بقیه رو میگیم شانس! درحالی که او طرف کلی بدبختی کشیده تا به اونجا رسیده...

خسته ای،ولی نیاز داری پول دربیاری...حوصله نداری،ولی نمیتونی درس نخونی...حال و حوصله نداری و باید تفریحاتتو انجام بدی تا بیای سرحال،ولی حوصله ی انجام تفریحاتتم نداری..............................

واضحه که اینجا یچی میلنگه.برا هرکسیم متفاوته.هممون یجایی میگیم که کااااش...

بیخیال.چیزی تهش نیست.چشماتو ببند.به هیچی فک نکن.به چیزای منفی ره نده که بیان سمتت.چن لحظه از دنیا فارغ شو. دنبال چیزایی بگرد تو ذهنت که حالتو خوب میکنن...بعد،باآرامش تر با خودت و دنیای اطرافت برخورد کن.همیشه قبل از یه تصمیمی،6ثانیه به ذهنت فرصت بده به اون موقعیتش فک کنه

تویی که اینجا نشستی،نتیجه ی اراتی تا الان.چه بخوای تغییرش بدی چه نه،خودتو دوس داشته باش.به خودت اهمیت بده.حتی اگه الان،رفتن به مغازه حالتو بهتر میکنه...

زندگی سخته،ولی اونقدرا سخت نیست. 

این اولین پارادوکسه :))

122

ولی من دوس دارم همیه تنها زندگی کنم

با اینکه مهمونی و دورهمی رو بسی دوس دارم

ولی تنهایی زندگی کردن بهتره... :)

121

درود دیگر

 

یکی از کارهایی که من همیشه باید انجام بدم، توضیح دادن تفاوت بین تا و سه تاره.

امشبم همین داشتم برا عموها و پسرعموهای محترم توضیح میدادم.که آخرش منتهی به نواختن آهنگ <ناوک مژگان> براون شد و خوشحال شدن.

طاقت فرسا هست ولی باید مردم رو با تاریخ خودشون(!) آشنا کنیم! -_-

از شما چه خبر :))

120

درود!

طبقه‌ی بالای خونه رو داریم میسازیم و نزدیک به اتمامه.امروز صب با صدای افتادن پسرعموم از نورگیر بیدار شدم😐

گریه میکرد که نمیخوام برم بستری شم.عموم میگفت بابا اینجا دوتا دکتر هست.خواهرم رفت بالاسرش و چکش کرد.چیزیش نبود خداروشکر.

ولی من مونده بودم و به خودم میخندیدم که اره من دکتر دومیم مثلا ولی تنها کاری که کردم این بود که میگفتم آروم باشین چیزی نیست😃

بالاخره اینم یکی از درسای پزشکیه😌😂

سه‌تارمم رسیده🤩 مونده بستن پرده‌هاش که معلم گرامی خودش همه‌رو انجام میده.امشب میرم بیارمش.دوتا سیم هم برا تار ببندم😁

 

119

درود

اگه بدونین شماره‌ی کیا تو گوشی من سیوه...

بیخیال 😂

118

آی‌دی تلگرامتونو بذارین پس🤔

117

من اگه بودم پیشنهاد میدادم بلاگفا یه اپ بسازه :))

گروه تلگرام بزنیم؟🤔

116

درود!

شما در حضور تنهاییتون چیکارا میکنید؟

با تنهاییتون چطوری حرف میزنید؟

کاش بعضی وقتا میشد باهاتون بدون فاصله زمانی حرف زد.

مگه نه آشنای وبلاگی؟ :))

 

 

یکی دیگه از سیمای تار ترکید😕

زنگ زدم فروشگاه موسیقی.دو هفته بخاطر کرونا تعطیلن

فرداشب هم کلاس دارم😐

از شیش‌تا سیم تار، دوتای وسطیش نیست😐

😑

115

درود!

سیم تار پوکیده😑

حوصله‌ی خودمم پوکیده.تنبلی کردم وگرنه الان آخرای مرورم بود😑

 

114

آشنای وبلاگی،سوءتفاهم شده برات😂😂😂

منظورم از خانوم دکتر تو پست قبلی، خانوم دکتر سارا نوایی هستش، متخصص اعصاب و روان.مطبشم تقاطع نمازی و ملاصدراست.ساختمان پزشکان یاس.دقیقا روبروی درمانگاه امام رضا😂

برو ترمیم کن ذهن منحرفتو😂😂😂

 

دقیق‌تر بگم: طبقه دوم،واحد ۱۰😂

113

درود

خب،نمیدونم چجوری درمورد این بگم.خیلی ذهنمو درگیر کرده. بدجور این موضوع گره خورده. لعنت😑

یادم میاد وقتی شیراز رفتم پیش دکتر، میگفت چی میخونی، گفتم پزشکی.چشاش برق زد.گفت کجا؟گفتم احوعاز.گفت مردمش چطورن؟ گفتم عالین عالی! ذوق کرد گفت مرسییییی :))

گفتم خانوم دکتر شما اهوازی هستین؟ گفت ارههه😊

و ما بیشتر از اینکه درمورد من حرف بزنیم،درمورد آموزش مجازی پزشکی حرف زدیم⁦⁦✌🏻⁩😁🤕

یه زنگ بزنم به معلم موسیقی...

راستی...چخبرا؟

112

زنده‌باد درک و شعور انسان!

111

خب

سفارش دادم و میرسه دستش. 

و لعنت به سرفه‌های طاقت‌بر!

منتظر سه‌تاریم که هنوز نخریدمش :)) ولی خب هفته بعد سفارشش میدم. ۲ میلیون میشه.امیدوارم صداش خوب باشه. میدونم بسی سرزنش تو راهه برام ولی به تصمیم دلم مییرزه :)))

 

خب دیگه مام بریم یکم بافت گوارش بخونیم بی‌سواد نشیم⁦✌🏻⁩🌹

110

درود دیگر

خب،این چند روز با بدحالی تمام گذشت.نمیدونک سرماخوردگیه یا کرونا. هرچی هست پدرمو دروارده. خلاصه که دکترو چش زدن🤪😂

الان دیگه حالم به اون بدی نیست خداروشکر.یکم سرفه‌ی مسخره‌ست. ولی جانم از خدا(!) کرونا نیست😁

از شما چه خبر؟ :))

109

این بار، اُف بر من :)

108

الان تو جلسه‌ی شرکتم

فقط اومدم بگم که خداروشکر :))

107

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد...

شجریان⁦♥️⁩

میشود آنچه خواهم اگر تو خواهی‌اش نیز!

106

درود دیگر :))

موقع رانندگی، دوتا وسواس مسخره دارم.یکی اینکه اصرار دارم که شیشه سمت راننده و شاگرد همزمان با هم برن پایین یا بیان بالا. یکیم اینه که بعد قفل کردن ماشین،تو شک میوفتم که آیا قفلش کردم؟ -_-

 

105

درود

امتحان خوبی بود خداروشکر.هرچند از بیوشیمی متنفرم :))

خلاصه...زبانو بالاخره بر شروعش فارغ شدم :)))

روزی دوتا جلسه برا شرکت میذارم.امشبم کلاس موسیقی رفتم.راستش همیشه نیم ساعت زودتر میرم آموزگاه، چون بودن اونجا حس خوبی بم میده...

فردا باید درس بخونم و یکم زبانو مرور کنم.فرداشب سطح A زبان آمانی تموم میشه و دو هفته بعد از مرورمون، B رو استارت میزنیم به امید خدا. را رفتن به آلمان، داشتن سطح B کافیه :)

ولی خب،دروغ چرا، برا زندگی اونجا کافی نیست و منم از خودم راضی نیستم.بیشتر از مدرک،تواناییش برام مهمه... وقتی رفتم اهواز، سعی میکنم عربی رو هم یاد بگیرم. از مهر 1400 هم ایشالا پروژه آیلتسو کلید میزنم :)))

بعد از اینا،اگه شد، سمت فرانسوی یا اسپنیایی میرم.حالا تا اون موقع کی زنده کی مرده؟ :))

فردا ساعتای 15 و 16/30 جلسه دارم.باید صب درس بخونم و تمرین روزانه تار هم داشته باشم.

لعنت به بورس!

اگه اوضاش خراب نبود، پولو میکشیدم و یه سه تار خوب میگرفتم -_-

خب، دیگه چخبر؟ :))

 

104

درود!

امروز امتحان بیو برگزار نشد.چه خوب!

ولی فردا صب برگزار میشه -_-

این هفته بسی پرزنت دارم برا شرکت.تو جلسه که حرف زدم، حضار کیف کردن :))

خلاصه، پزشکی پدرمونو دراورده...

الانم که دارم مینویسم،سر کلاس آلمانیم و بسی حالم بده.این حال افتضاااحه.

شکرت خدا